برین حال کنین

تاحالا دقت کردین بعضیا وقتی میخوان یه حرف خنده دار بزنن قبلش اعلام میکنن :آقا یچی میگم بخند لامصبا آدم رو تو رودروایسی میزارن که بخندی

. . . .

بالاخره یه روز زنگ میزنم چین ، اون یارو که گوشی رو برداشت گفت 你好 من میگم 陰莖 ! گوشی رو قطع میکنم . بفهمه دنیا دست کیه ما خر نیستیم که این جنس های بنجلشو بندازه بهمون ! بعععله من یه همچین آدم وطن پرستی هستم

. . .

هنگام بغض یک زن بهش نزدیکتر بشید و موقع بغض یک مرد ازش فاصله بگیرید قبل از خواب هم که مسواک بزنید همین دیگه

. . .

یاس ۹۲ از چی بگم از سامسونگی که شده سمبل رشادت ایران شده واسش مثه صندوق تجارت پس glx وطن کجاس نیس با اینکه از جیب در میاد اما مجاز نیس . پولام صفر شد بهم پول بده ایزد با این وضع فقط باید پسته رو بلیسم از چی بگم تو بهم بگو چی بگم خب ما گفتیمو پراید دوباره ۷ میلیونی شد !

. .

یه بار هوا دو نفره بود ما سه نفری رفتیم بیرون ! آی ضایع شدااا

. . .

جدیدن هرچی توی خونه میخوام دنبال کیبرد میگردم که توی قسمت سرچش بنویسم !! داغون شدم رفت

. . .

یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره کل وسایلش بریزه زمین منم از کنارش رد بشم و بگم اووی مگه کوری ؟ همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش !!! والا

… . . .

اصن خدا فامیلو آفرید واسه قطع رابطه

. . . . .

یکی از فانتزیام اینه که از بانک زنگ بزنن بگن شما برنده شدید ! منم با لبخندی تلخ بگم حتما خونه برنده شدم، یا ویلا یا شایدم صد میلیارد پول نقد یا … هیییی ! بدید به فقرا … بعد بگن نه دیوونه تو پراید برنده شدی ! بعد دیگه از شدت خوشحالی سکته کنم و به رحمت ایزدی بپیوندم

… . . .

دخترا , پسرا هرچقدرم عاشق چاووشی و یگانه باشید یا حتی عاشق افتخاری و شجریان باشید، بازم هیچ فرقی نداره شب عروسیتون باید امشو شوِ شِ لیپک لی لی لونه بذارید این یه قانونه !

. . .

چه کسی خواست من و تو ما نشویم؟ خدایی دمش گرم نجاتم داد !

. . .

آرزو بر جوانان خفه شو...!

. . .

یه سوال ؟! چرا بعضی ها دوبل برگر با سیب زمینی سرخ کرده رو با “نوشابه رژیمی” میخورن ؟!

. . .

اصلا ماهی عید اومده واسه مردن

. . .

میگم شما هم وقتی سیستمتون هنگ میکنه بهش التماس میکنین ؟! من یه قولایی هم بهش دادم !

. . .

به سلامتی مورچه که هر کوفتی پیدا میکنه ،رفیقاشم خبر میکنه

. . .

یعنی انتظار داشتن از بعضیا حکایت شرط بستن رو ” خر ” توی مسابقه اسب دوانیه … والااا

. . .

بابام هروقت گوشیش زنگ می خوره ب من میگه برو بیارش . . . یه جورایی با رکس احساس همزادپنداری می کنم !

. . . . . .

آقا داماد چه کارن ؟ - هُلدِرن ! چه اسم با کلاسی یعنی‌ چی‌ اونوقت ؟ - تو ایستگاه مترو مردم به زور هل میدن ، تا تو واگن جا شن

. . .

میگن تو جهنمم وقتی آهنگ مورد علاقه تو play میکنی ، همش یه نفر میشینه پیشت باهاش همخونی میکنه

. . .

رفیقم بهم پیام داده : میدونی نبات چنده ؟ گفتم : یا اباالفضل ، یه کاره قیمت نبات رو میخوای چیکار؟ نه ! گفت : نقل چی ؟ گفتم : چی شده میخوای ازدواج کنی نقل و نبات میخوای ؟ نه خوب نمیدونم ! برگشته بهم میگه فقط میخواستم بهت ثابت کنم خیلی خری ! چون از قدیم میگن خر چه داند قیمت نقل و نبات را

. . .

پدر من جلوى تلویزیونى که کنترلش دستش نباشه نمیشینه . . . اصن غرورش اجازه نمیده

. . .

من به یه نکته ای پی بردم ! انقدر که تو خوردن کیوی تنوع هست تو خوردن هیچ خوردنی روی کره زمین نیست

…یکی چهار قاچ میکنه ، یکی با پوست میخوره ، یکی پوست میکنه ، یکی حلقه حلقه میکنه ؛ اصن یه وضعی داره این کیوی بدبخت !

. . .

یادش بخیر وقتی معلم برای درس پرسیدن اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند حس معجزه بهمون دست میداد !

. . . . .

به بعضیا باید گفت این بادی که انداختی توو گلوت ، قبلا توو معده ی ما بوده … آره

… . . .

بچه ۶ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد : سینا تو فردا نمیای مهد کودک ؟ من با نیما حتما میرمااااا ؛ راستی اون یکی خطم رو پاک کن این یکی رو سیو کن ! ما ۶سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم بعضی وقتها هم توی کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب

… . . .

حوا ، یک سیب تو را به فرش رساند یک سیب نیوتن را به عرش من که دو سیب میکشم کجای قصه ام ؟

. . . . .

هروقت شارژ ایرانسل می گیرم و چشمم به اعدادش میوفته ، یاد رتبه کنکورم میوفتم بغض گلومو می گیره !

. . .

قبل از گرانی ، مامور راهنمایی رانندگی : پراید حرکت کن ! مگه با تو نیستم ؟ بعد از گرانی همان مامور : راننده محترم پراید منتظر حرکت شما هستیم !

. . .

ﺩﯾﺮﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ ﺧﺐ ﺣﺘﻤﺎ ﺷﺎﺭﮊ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ !!!

. . .

صب سوار تاکسی بودم بعد راننده تاکسیه با ماشین پشتى دعواش شد ، پیاده شد گفت من اینجا وایسادم و واى خواهم ساد … طبق آخرین اخبار رسیده تمامی اساتید ادبیات بصورت دسته جمعی خودکشی کردن !

. . .

دختره ۱۳سالشه استاتوس گذاشته : خیلی سخته ببینی دستای عشقت تو دستای یکی دیگه س ! o_O من ۱۳سالم بود بادکنک باد میکردم سر بادکنکو میکشیدم صدای ویییییژژژژژژژ میداد

… . . .

آینه بغل ماشین هم نشدیم که بعضیا از اونی که فکر میکنیم بهمون نزدیکتر باشن !

. . .

ینکه من الان دو ساعته دارم اخبار انگلیسی می بینم به این معنی نیست که من خیلی انگلیسی بلدم بلکه بدین معنیه که کنترل در فاصله ۲متری منه و دست من حتی یه متر هم نمیشه !

. . .

ماشین لباسشویی خونمون خییییلییییی پیشرفتست. کاری به این نداره چه رنگی بهش لباس تحویل میدی نگاه میکنه ببینه چه رنگی بهت میاد همون رنگو بهت تحویل میده !

. . . ب

ه داداشم گفتم لپتاپمو بده دو متر کلن از هم فاصله داشتیم دیدیم نه میتونه پرت کنه نه میتونه سُر بده آخرش گذاشتش روی یه پتو گفت بکِش از اون ور یه همچین ادمهای لارجـــی هستیــــم مــــا : )))

. . .

یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ. ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻤﻤﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﮑﻤﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﺏ ﻣﯿﻮﻣﺪ! ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﺻﺨﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩ ! ^_^

. . .

تو دسشویی دانشگاه کاغذ زده بودن که آب قطع است یکی با خودکار زیرش نوشته بود دیگه دیره خیلی دیره !

. . .

پسر داییم امتحان فارسی داشته مخالف استقلال رو نوشته پیروزی !

. . .

ملت واسه تجدید خاطره آلبوم عکساشونونگا میکنن ما هم کافیه زیر تختمونو تمیز کنیم !!!

. . .

رفتم کبابی، رو تابلوش زده بود ” ۱۰۰% گوسفندی “ بعد خوردن کبابا، فهمیدم منظورش با من بوده که اونجا غذا خوردم

. . .

یکی از معضلات بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتون که اشکاشون به دو طرف پرت میشد گریه کنم!

. . .

به سگها محبت کنی باهات دوست میشن به آدما محبت کنی سوارت میشن اما اگه به خرمحبت کنی اصلاَ براش فرق نمیکنه ! بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار: )

. . .

چرا سکه 25 تومنی گرون نمی شه؟ این همه با خون دل قلک پر کردما . . .


نظرات شما عزیزان:

heidari
ساعت2:35---17 دی 1392
با عرض پوزش از دوستان عزیز این دو مطلب اخرم خیلی ریز نشون میده باید عرض کنم هنگام ثبت این مطالب،مشکل در لوکس بلاگ وجود داشته ، واینجوری اینقد ریز شدن مطالب ایشالا سعی میکنم هر چه زودتر درستش کنم

mms
ساعت7:39---11 دی 1392
بابا دمت گرم
کلی روشن شدم
ای ول بابا شهاب
توی دوسیب تجدید نظرکن


noor
ساعت19:28---9 دی 1392
:)

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 8 دی 1392 ا 17:44 نويسنده : heidari ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.